عشق جگرخوار

عشق جگرخوار

 

یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی
سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا
نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی
قنــد تـــویی زهـــر تــویی بیــــش میـــازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضــه اومیــد تویـــی راه ده ای یــار مرا
روز تــویی روزه تـــویی حـاصل دریوزه تـویی
آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا
دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی
پختـــه تویی خـــام تــویی خـــام بمگـــذار مرا
این تن اگـــر کـــم تــندی راه دلــم کــم زندی
راه شــدی تــا نبــدی ایـــن همـــه گـــفتار مرا

 

مولانا

حج

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید
معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید
گــر صـــورت بی‌صـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید
ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید
آن خانــــه لطیفست نشان‌هـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد
یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید
با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

 

مولانا

فقط خدا


هر دری بسته شود


جز در پر فیض خدا


این در خانه عشق است


که باز است هنوز


آرزو میکنم


زیبایی و وسعت آسمان


وقتی ماه و ستاره ها درآن


می درخشند از آن شما باشد..

بی تو مهتاب شبی باز.......

بی تو



بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


فریدون مشیری

دل نوشته های سلمان هراتی

 دل نوشته های سلمان هراتی

 

زندگی ساعت تفریحی نیست
که فقط با بازی
یا با خوردن آجیل و خوراک
بگذرانیم آن را
هیچ می دانی آیا
ساعت بعد چه درسی داریم؟
زنگ اول دینی
آخرین زنگ حساب

***************

سجاده ام كجاست؟
مي خواهم از هميشه ي اين اضطراب برخيزم
اين دل گرفتگي مداوم شايد،
تأثير سايه ي من است،
كه اين سان گستاخ و سنگوار
بين خدا و دلم ايستاده ام
سجاده ام كجاست؟

*******************

جهان، قرآن مصور است
و آيه ها در آن
به جاي آن كه بنشينند، ايستاده اند
درخت يك مفهوم است
دريا يك مفهوم است
جنگل و خاك و ابر
خورشيد و ماه و گياه
با چشم هاي عاشق بيا
تا جهان را تلاوت كنيم

 

" السابقون  السابقون"

ایام سوگواری سالار شهیدان تعزیت باد

" السابقون  السابقون"

 

"السابقون السابقون" ، صحرا ، عطش ، دریای خون
نی ، نینوا ، لیلا ، جنون ، "نون و القلم" ، "ما یسطرون"

شمشیر در شمشیر شد ، دستان حق زنجیر شد
طفل سه ساله پیر شد ، "آمنت ربّی فاسمعون"

طفلی به روی دست شد ، تیر سه شعبه مست شد
آن لحظه عالم پست شد ،"یا قوم ماذا تعبدون ؟"

اشبه به ذات مصطفی ، من فرط نوره اختفی
بعدك، علی الدنیا عفی ، "ما هؤلاء ینطقون"

فانیّ ِ باقی ، دیده‌ای؟! بی‌چشم راوی ، دیده‌ای؟!
بی دست ساقی ، دیده‌ای؟! "انّا الیه راجعون"

تا بیرمق شد پیكرت ، دعواست بالای سرت
پیراهنت ، انگشترت ، "مما رزقنا ینفقون"

*** التماس دعا ***

نامه آبراهام لینکن (رئیس جمهورآمریکا)به معلم پسرش

....به بهانه بازگشایی مدارس(تقدیم به معلمان عاشق)

نامه آبراهام لینکن (رئیس جمهورآمریکا)به معلم پسرش

به پسرم اينگونه درس بدهيد:

 

او بايد بداند كه همه مردم عادل و صادق نيستند،اما به پسرم بياموزيد كه به ازاي هر شياد، انسان صديقي هم وجود دارد.

به او بياموزيد به ازاي هر سياستمدار خودخواه، رهبر جوانمردي هم يافت مي‌شود.

به او بياموزيد كه در ازاي هر دشمن ، دوستي هم هست.

 

مي‌دانم كه وقت مي‌گيرد،

اما به او بياموزيد اگر با كار و زحمت خويش يك دلار كاسبي كند بهتر از آن است كه جايي روي زمين پنج دلار بيابد.

به او بياموزيد كه از باختن پند بگيرد و از پيروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر داريد. به او نقش و تأثير مهم خنديدن را ياد‌آور شويد.

 

اگر مي‌توانيد، به او نقش مؤثر كتاب در زندگي را آموزش دهيد. به او بگوييد تعمق كند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقيق شود. به گل‌هاي درون باغچه و به زنبورها كه در هوا پرواز مي‌كنند، دقيق شود.

به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر اين است که مردود شود اما با تقلب به قبولي نرسد. به پسرم ياد بدهيد با ملايم‌ها، ملايم و با گردن‌كش‌ها، گردن‌كش باشد. به او بگوييد به عقايدش ايمان داشته باشد حتي اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.

به پسرم ياد بدهيد كه همه حرف‌ها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست مي‌رسد انتخاب كند.

ارزش‌هاي زندگي را به پسرم آموزش دهيد.

 

اگر مي‌توانيد به پسرم ياد بدهيد كه در اوج اندوه تبسم كند. به او بياموزيد كه از اشك ريختن خجالت نكشد.

به او بياموزيد كه مي‌تواند براي فكر شعورش مبلغي تعيين كند، اما قيمت گذاري براي دل بي‌معناست!

به او بگوييد كه تسليم هياهو نشود و اگر خود را بر حق مي‌داند پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد.

 

در كار تدريس با پسرم ملايمت به خرج دهيد، اما از او يك نازپرورده نسازيد. بگذاريد كه او شجاع باشد، به او بياموزيد كه به مردم اعتقاد داشته باشد. توقع زيادي است اما ببينيد كه چه مي توانيد بكنيد،

 

پسرم كودك كم سال بسيار خوبي است.

****

متن بالا ترجمه نامه آبراهام لينكن " رئيس جمهور امريكا- به معلم فرزندش مي باشد. این حساسیت بجا به آموزش و پرورش، ما را بیاد آن اندیشمند پارسی زبان فرزانه می اندازد که چنین سرود:

       

روح پدرم شاد که فرمود به استاد            فرزند مرا عشق بیاموز دگر هیچ

تقدیم به چادر نشینان صحرای عرفات

امسال هم ازخیل کاروانیان بازماندم

تقدیم به چادر نشینان صحرای عرفات

 

عرفه چیست؟

روز عرفه یک روز خاص یعنی همان نهم ذی حجه است که در هر سال چند مصداق دارد و در هر منطقه قطعه ای از زمان را به خود اختصاص می دهد و انجام اعمال و خواندن دعا و ... در همان منطقه انجام می شود.

به گزارش مهر، برخی از پرتعدادترین سؤالاتی که توسط مردم از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی پرسیده می شود را برای آگاهی مخاطبان ارائه می کند که امیدواریم مورد توجه قرار گیرد.

*زمان و مکان واقعی دعای عرفه چه وقت و در کجاست؟


در مورد پاسخ به این پرسش از حیث زمان چند نکته باید مورد توجه قرار بگیرد:

۱- در بسیاری از موارد اختلاف در تعیین روزهای ماه های قمری به معنای تفاوت آغاز یک ماه در دو منطقه نیست، بلکه این تفاوت در محاسبات یا مبانی شرعی است که باعث می شود مردم در یک منطقه روزی قبل از مردم سایر مناطق را اول ماه خود بدانند، در حالی که در واقع روز اول ماه یا روز عرفه در هر دو منطقه یکی بوده است؛ به عبارت روشن تر اختلاف مبانی که در بین مذاهب فقهی در کشورهای گوناگون وجود دارد، زمینه بروز برخی از این اختلافات است نه تفاوت واقعی افق در دو کشور.

بر این اساس روز عرفه در ایران و عربستان در بسیاری از موارد یک روز معین است نه دو روز؛ شاهد این امر هم آن است که در برخی از این کشورها اهل سنت یک روز را آغاز ماه رمضان یا شوال معرفی می کنند و شیعیان بر اساس منایع و قواعد خود روزی دیگر را؛ پس لزوما روز عرفه در عربستان یک روز قبل از ما و روز تعیین شده از نظر مفتیان آن ها نیست و چه بسا در بسیاری از موارد عرفه آن ها همان روز عرفه ما باشد یا بالعکس.

۲- در مورد اعمال و دستورات خاص و ارزش گذاری که در مورد ایام و لیالی معین در منابع دینی شده قبل از هر چیز باید به خود آن منبع و مرجع مراجعه نمود؛ و بر اساس همان معیار و میزان این مساله را مورد بررسی قرار داد؛ به عنوان مثال در مورد شب قدر این گونه بیان شده که فضیلت روز قدر یعنی روزی که بعد از شب قدر می آید هم مانند شب قدر است؛ علامه مجلسی در همین رابطه می نویسد: «البته عمل و عبادت كه در روز قدر واقع مى‌شود با اينكه تقدير در شب قدر است منافات با ارزش آن ندارد چون در اخبار وارد شده كه روز قدر هم در ارزش مانند شب قدر است.» (۱)

بر این اساس و با توجه به این نکته که شب عبارت است از تاریکی و نرسیدن نور خورشید به آن قسمت از کره زمین که رو به روی خورشید قرار ندارد، و چون تاریکی همراه با گردش زمین در حرکت است و یک دوره کامل آن در بیست و چهار ساعت انجام می‌شود، ممکن است شب قدر یک دوره کامل شب در تمام نقاط کره زمین باشد؛ یعنی مدت بیست و چهار ساعت تاریکی که تمام نقاط زمین را زیر پوشش قرار می‌دهد، که آغاز آن از یک نقطه فرضی روی کره زمین شروع می‌شود و در همان نقطه پایان می‌گیرد. (۲)

بر این اساس لااقل در مانند شب قدر شب بسیاری از مناطق دیگر هم در زمره شب قدر محسوب می شود، هر چند در منطقه ما همان زمان روز باشد و چه بسا بتوان همین مساله را در مورد برخی مناسبت های دیگر مانند روز عرفه و ... تعمیم داد. بنابراین هیچ اشکالی وجود ندارد که شب قدر یا روز عرفه در دو منطقه با یک روز یا یک شب متفاوت باشد.

۳- حتی اگر تفاوت در روزها را امری واقعی بدانیم و واقعا امروز در عربستان و فردا در ایران عرفه باشد، فضیلت انجام عمل در هر منطقه مربوط به ساکنان همان منطقه در همان زمان معین است و نمی توان گفت معیار منطقه خاصی است، زیرا زمان امری متفاوت از مکان است و معنا ندارد که مثلا آغاز و پایان ماه رمضان یا روز عرفه در یک سوی کره زمین بر همه مناطق تعمیم داده شود در حالی که در آن مناطق هنوز ماه رمضان آغاز نشده و هنوز روز عرفه نیامده است؛ بلکه فضیلت روز عرفه یا ماه رمضان در هر مکان بر اساس قواعد تعیین و آغاز و پایان روز و شب در همان منطقه است.

در واقع بر این اساس روز عرفه یک روز خاص یعنی همان نهم ذی حجه است که در هر سال چند مصداق دارد و در هر منطقه قطعه ای از زمان را به خود اختصاص می دهد و انجام اعمال و خواندن دعا و ... در همان منطقه بر اساس همان قطعه زمانی محاسبه می گردد.

۴- در نهایت توجه به این نکته مفید است که اصولا در مورد دعای عرفه مکان خاصی بیان نشده بلکه در این روز حضور در صحرای عرفات یا در سرزمین کربلا و زیارت امام حسین علیه السلام در روایات مورد سفارش قرار گرفته است (۳) که البته خواندن دعای مشهور امام حسین در روز عرفه یا دعای امام سجاد در این روز هم فضیلت خاص خود را دارد؛ در نتیجه کسی که توفیق حضور در این دو مکان شریف را نداشت و در شهر و دیار خود بود، بر اساس محاسبه روز عرفه در منطقه خود می تواند اعمال عرفه مانند دعای روز عرفه را بخواند و بهره ببرد.

تطبیق زمان خواندن دعا با مکانی دیگر همانند آن است که ما در روز سیم ماه رمضان مشغول خواندن نماز عید فطر شویم بر این مبنا که اکنون در عربستان مسلمانان مشغول خواندن نماز عیدند و بدیهی است که این امر صحیح نیست.

 

به یاد پدر

 

کاروان ما عجب بی کاروان سالار شد
صبر بر مرگ پدر بر ما بسی دشوار شد 

                   بی تو بر ما زندگانی همچو شام تار شد
                    بین ما و تو چرا این آخرین دیدار شد

.............عید میایدولی امسال درسوک پدری ارزشمندو دوست داشتنی نشسته ایم پدری که همانند کوه مقاوم ودلدار بود وپشت وپناه همه اطرافیان،مرحوم حاج حسن قلی امینی پدر شهیدوالامقام آیت الله امینی؛؛؛؛

باقبلی پراز درد  ضایعه از دست دادن پدر را به همسر مهربانم تسلیت می گویم وبرای آن عزیزسفرکرده غفران الهی را طلب مینمایم

باز این چه شورش است که درخلق عالم است

 باز این چه شورش است که درخلق عالم است

 

سرتاسر عالم که بروی، پارچه های سیاهی که در عزای آقا اباعبدالله الحسین  نصب می شود مزین به شعر زیبای محتشم کاشانی است.

باز این چه شورش است که درخلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

از شمالی ترین نقطه گرفته تا جنوبی ترین بخش این جهان، هر کجا علمی بر پاست، این شعر محتشم هم هست و همیشه هم با خود اندیشیده ام که حتما رازی است در سرودن این شعر. دو نقل هست که چگونه محتشم این شعر را سرود:

زماني‌ كه محتشم در مرثيه برادرش (عبدالغني) كه در سفر مكه فوت نموده بود، نوحه‌خواني كرد، شب در عالم رؤيا اميرالمؤمنين(ع) به او فرمودند: چرا در مصيبت برادرت نوحه مي‌خواني اما براي فرزندم حسين، مرثيه نمي‌گويي؟ محتشم عرض‌كرد: يا اميرالمؤمنين! مصيبت سيد‌الشهداء(ع) خارج از حد و حصر بوده و نمي‌دانم از كدام مصيبت او شروع كنم؟ حضرت به او فرمودند: بگو (باز اين چه شورش است‌كه در خلق عالم است) محتشم از خواب بيدار شده و بقيه را سرود تا رسيد به اين بيت: (هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال) و در مصرع بعدي متحير ماند چه بگويد كه شايسته مقام حضرت ربوبي باشد ولي باز مؤيد به مدد غيبي شده و در خواب حضرت ولي‌عصر(عج) به او فرمودند: بگو (او در دل است و هيچ دلي نيست بي ملال) پس بيدار شده و آن بند را به پايان رساند.

نقل دوم: بنا بر قولي ديگر، محتشم پسري داشت‌ که از دنيا رفت. او چند بيت در رثاي وي گفت. شبي رسول‌اکرم(ص) را در خواب ديد‌ که فرمودند: «تو براي فرزند خود مرثيه مي‌گويي، اما براي فرزند من مرثيه نمي‌گويي؟» محتشم مي‌گويد: بيدار شدم ولي چون در اين رشته کار نکرده بودم، نمي‌دانستم چگونه وارد مرثيه فرزند گرامي آن حضرت شوم. شب ديگر در خواب مورد عتاب حضرتش گرديدم که فرمود: چرا در مصيبت فرزندم مرثيه نگفتي؟ عرض کردم: چون تاکنون در اين وادي قدم ننهاده‌ام، لذا راه ورود براي خود پيدا نکردم. فرمودند: بگو «باز اين چه شورش است که در خلق عالم است». محتشم پس از بيداري، ابياتي را سروده و با رسيدن به مصراع: «هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال» از ادامه شعر باز ماند كه با امداد غيبي حضرت ولي عصر(عج) در عالم خواب، شعر را به انتها رسانيد.

خداوند روح محتشم را مهمان سید الشهدا کند که شعرش تا قیام قیامت جاودانه است و یقین دارم که نظر اهل بیت نیز با این شعر محتشم بوده است و گرنه چه بسیار شعرهای زیبایی که هرگز نمانده اند.

مرحوم نيّر تبريزي در تركيب‌بند معروف خود هم‌سو با محتشم کاشاني چنين مي‌سرايد:

 

زينب چو ديد پيکر آن شه، به روي خاک

از دل کشيد ناله به صد درد سوزناک

 

کاي خفته خوش به بستر خون، ديده باز کن

احوال ما ببين و سپس خواب ناز کن

 

اي وارث سرير امامت، به پاي خيز

بر کشتگان بي‌کفن خود، نماز کن

 

طفـلان خود به ورطـة بحر بلا نگر

دستي به دستگيري ايشان، دراز کن

 

برخيز، صبح شام شد، اي مير کاروان

ما را سوار بر شتر بي‌جهاز کن

 

يا دست ما بگير و از اين دشت پرهراس

بار دگر روانه به سوي حجاز کن